{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
هرگاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته : ساده بودم ، باختم !
دریا را بی خیال زمین جواب نمی دهد دیگر دل به آسمان زده ام !
من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم” لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !
درخت احساسم سالهاست خشکیده است دیگر تشنه ی هیچ محبتی نیست !
من نمی دانستم معنیِ هرگز را … تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
سخت است بغض داشته باشی و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
به من شلیک کن قبل از آنکه به دیگری بگویی : دوستت دارم !
به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !
امشب شب تولدم من است ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !
در کنار ساحل دریای غم قایقی میسازم از دلواپسی بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت یک مسافر از دیار بی کسی
هرگاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته : ساده بودم ، باختم !
دریا را بی خیال زمین جواب نمی دهد دیگر دل به آسمان زده ام !
من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم” لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !
درخت احساسم سالهاست خشکیده است دیگر تشنه ی هیچ محبتی نیست !
من نمی دانستم معنیِ هرگز را … تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
سخت است بغض داشته باشی و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
به من شلیک کن قبل از آنکه به دیگری بگویی : دوستت دارم !
به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !
امشب شب تولدم من است ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !
در کنار ساحل دریای غم قایقی میسازم از دلواپسی بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت یک مسافر از دیار بی کسی
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}